دم افطار که شد
همه یک جا رفتند
هر کسی با دگری
سر سفره غذا بنشستند
ومنم در آن حال
لقمه نانی فراهم کردم
حال گدای در خالق داشتم
ناگهان حس کردم
نفسی بود کنار قلبم
دل من آرام بود
جان خستم
سرحال و شاداب
گفت بر من
صدای همره من
او که صد بار مرا
راه نشانم داده
گفت : با آرامش
لذت لحظه افطار ببر
من و نفست برویم
لحظه ای با او باش
در سکوت و آرام
حس سلطان زمینی داشتم
لحظه سنگینی بود
خالقم بود کنارم انگار
و منم
سفره یک رنگ خودم گستردم
ذکر گفتم کوتاه
و دعایی کردم
بعد آرام آرام
روزه خود وا کردم
بعد افطار برای چایی
رفتم و برگشتم
یک نفر گفت
که میهمان رفته
حس من گفت
که خالق با من
از ازل تاابد
هست همراهم
و منم تنها با یک چایی
رفتم و
پنجره را وا کردم
آسمان ابری بود
ولی دل
پرده ابر زد کنار
شکر کردم خدا
لحظه افطار
کنارم بوده
شادی و شورو شعف
از دل من بر صورت
آنچنان بود که دگر
انگاری ضعف نخوردن
شده دور از بدنم
پا شدم رفتم و
با ذکر به لب
مسجدی یافتم و
خلوت خود در مسجد
سر کردم
- -
حجت بقایی
13/12/1403
از مجموعه : افطار گدا و خدا
مببع : نشریه ادبی انوشا
:: برچسبها:
افطار گدا و خدا ,
شعر سپید ,
شعر نو ,
شعر فارسی ,
ادبیات ,
شاعر ایرانی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 23
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دبیر یک
ت : چهار شنبه 14 اسفند 1403
رسانه نو // به گزارش نشریه الکترونیکی یک کتاب ،همزمان با اولین روز ماه مبارک رمضان و تلاقی سال تحویل۱۴۰۴ و شب قدر شعر : ( تحویل به روزست شب قدر گوهربار ) سروده جدید آقای حجت بقایی منتشر شد.
متن شعر به شرح زیر است :
- - -
زلفت شب قدره
صورت همچو نوروز
نوروز زمین است
روزه همچو ماه است
تحویل سال شمسی
هزارو چهارصدو چهار
زمین همره ماه است
من نیز در این حال
تحویل به روز است
شبش قدر گوهربار
بین شب و روز
بهر دعا من سحر آیم
گویم به امامم
آنکس که به نامش
همه عالم یا علی گفت
تو شیر خدایی
به کمالت در خیبر بگشایی
تو شمس جهانی
من خاک نهانم
تو علم عیانی
من کودک مکتب
خورشید دلم باش
دلِ تاریک و سیاهم
روشن کن و
نوری به قد من
تا دیده شوم پیش خدایم
به کمی من
ای شمس اگر
از من بد فکر و گرفتار
خواهی که شوی دور
من عجبم نیست
چون ذات خطاکار خودم
من بشناسم
دانم به نگاهت
همه دردها شود دود
گفتند بخواه از کرم دوست
کریم است و ببخشد
تسکین و دواییست
چو خورشید به جهانیست
صد گفته شنیدم
که تو خوب تر از خوب
من آمده ام
با همه درد و همه آهم
دانم که تو دریای محبت
تو بزرگی تو کریمی
من قطره ام اما
چو سوی رود شوم
آب روانم
به مُلکِ کَرَمَت
با سفر آیم
من منتظرم
یک خبری از تو بیاید
عید و رمضان با هم
اخبار خوشت کو
بر من برسان حال خوشم را
اینجا همه
دنبال نجاتند
گویم به همه از ته جانم
ناجی تویی و باقی اینان
همه را جز تو هلاک است
- - -
حجت بقایی
۱۴۰۳/۱۲/۱۲
#شعر_نو
#شعر_فارسی
#رمضان
#بداهه
:: برچسبها:
شعر نو ,
تلاقی سال تحویل و شب قدر ,
شعر فارسی ,
شاعر ایرانی ,
ادبیات ,
حجت بقایی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 17
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ن : دبیر یک
ت : یک شنبه 12 اسفند 1403
ن : دبیر یک
ت : سه شنبه 14 بهمن 1403
به گزارش رسانه نو به نقل از ویرانیوز ، دکتر حجت بقایی به مناسبت مبعث دو شعر قدیمی خود را با موضوع پیامبران منتشر کرد.
اسامی اشعار به نامهای ( پیامبران اولوالعزم ) و ( پیامبران عرب ) می باشند. دکتر بقایی در باره این اشعار نوشت.
از این دست نوشته ها در دوران راهنمایی سرکلاس زیاد می خواندم.
آخرین کتاب یادگاری دوران نوجوانی ام را به پسرم دادم (نوشته استاد فائقی) و در لابلای آن دست نوشته های آن دوران بود.
در این جا آرشیو می کنم. تا بعدها خودم دوباره مطالعه کنم . اگر هم کسی استفاده کرد بهتر .
این نوشته ها را فقط سر کلاس می خواندم . و جایی ارائه نکردم . چون از حد همان کلاس هم زیاد بود. ولی برای خودم نوشته های سالهای دورم جذاب است.
برای مطالعه اشعار روی نام اشعار کلیک نمایید.
:: برچسبها:
شعر فارسی ,
حجت بقایی ,
پیامبران اولوالعزم ,
پیامبران عرب ,
شعر پیامبر ,
شاعر ایرانی ,
دکتر بقایی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 33
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دبیر یک
ت : سه شنبه 9 بهمن 1403
رسانه نو به نقل از انوشا ( انجمن شاعران و نویسندگان ایران ) / به مناسبت روزجهانی شعر منتشر شد :
روز شعر است و سئوالی طرح شد پرسی از من شعرچیست؟ روحی سیار از بدنها درگذر یک زمانی در پی افکار من گاه در فکر شما یک زمان فکری گهی زمزمه ای گاه در کاغذ نمایان می شود یک زمانی در صدایی یا ندایی این همه گفتم بدانی شعر مال خود است نه مال من نه مال تو
---------
حجت بقایی
به مناسبت روز جهانی شعر
:: برچسبها:
شعر ,
متن ادبی ,
ادبیات ,
شاعر ایرانی ,
شعر فارسی ,
روز شعر ,
شعر ملی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 585
|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دبیر یک
ت : شنبه 2 فروردين 1403
به مناسبت ماه مبارک رمضان قطعه شعر قدیمی"سروده ۱۳۹۸ با عنوان "قران بخوان "تقدیم می گردد به شما خوبان ...
پایگاه خبری آوای رودکوف -دکتر حجت بقایی :به مناسبت ماه مبارک رمضان قطعه شعر قدیمی"سروده ۱۳۹۸ با عنوان "قران بخوان "تقدیم می گردد به شما خوبان :
تو اگر با هر دلیلی خواستی مسجد روی یا اگر خواهی نمایی از رسولان پیروی قرآن بخوان
تو اگر خواهی رضای کردگار یا اگر خواهی ثواب بی شمار قرآن بخوان
تو اگر ناراحتی از قصه ها یا اگر قلبت گرفت از غصه ها قرآن بخوان
تو اگر چند لحظه ای تنها شدی گاه گاهی شاهد غمها شدی قرآن بخوان
تو اگر از تنهایی خسته شدی یا اگر بر عشق وابسته شدی قرآن بخوان
آن زمان که روزگارت سخت شد یا به قولی بسته از تو بخت شد قرآن بخوان
بهر نور دیدگان بهر شفا بهر هر دردی که می خواهی دوا قرآن بخوانحجت بقایی
:: برچسبها:
شعر فارسی ,
شعر مذهبی ,
شعر قرآنی ,
قران بخوان ,
قران کریم ,
ماه مبارک رمضان ,
شاعر ایرانی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 461
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دبیر یک
ت : شنبه 3 فروردين 1403
این روزها بوی بهار در خانه ها پیچیده است ، بهار قرآن ، بهار طبیعت ، بهار وطن ، بهار دین ، بهار کتاب ، بهار زمان ،مبارک باشد بر همه ایرانیان ...
پایگاه خبری آوای رودکوف -دکتر حجت بقایی در سروده ای ای با عنوان "ترانه سال ۱۴۰۳ مبارک" نوشت این روزها بوی بهار در خانه ها پیچیده است ، بهار قرآن ، بهار طبیعت ، بهار وطن ، بهار دین ، بهار کتاب ، بهار زمان ،مبارک باشد بر همه ایرانیان ...
سالی چه نیک گشت هزارو چهارصد و سه آغاز با شادی و چهارشنبه و سرور آغاز با بهار بهار در بهار بهار در زمین بهار در زمان بهار رمضان وقت تولد زمان ماه نزول قرآن فصل فرود باران عید شادی یاران روز آغاز سال فصل تغییر حال هرجا که هستی و هر کس تو باشی و تنها و یا به جمع دل شاد کن که سال سالی نکو شده سالی که نکوست پیداست از بهار کمتر بهانه آر در راه زندگی خود را به او سپار بر صاحب بهار ما نیز دعا کنیم شادی برای ما باشد درون ما باشد همیشگی در خانه و وطن --- حجت بقایی ۱۴۰۲/۱۲/۲۳
:: برچسبها:
شعر فارسی ,
ترانه ایرانی ,
سال نو ,
ترانه بهاری ,
بهار1403 ,
سال 1403 ,
آوای رودکوف ,
شاعر ایرانی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 684
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دبیر یک
ت : شنبه 29 اسفند 1402
رفتم نویسم
من یک فیلمنامه
برا شروعش
خواستم بهانه
قصه ای آمد
توی ذهن من
واسه نوشتن
کردم من ومن
کارم هنوزم
یک کم نصفه است
قصه فیلمم
پر از غصه است
دادم به استاد
طرح رو بخونه
اصرار کردم
شرح رو بخونه
استاد نگام کرد
با طرحهایم
ناراحت شد و
کردش دعوایم
گفت استاد به من
تو این زمونه
که دنیا بر ما
نامهربونه
تو دیگه جمع کن
از غصه نگو
ایرانی شده
عجب قصه گو
قصه هاش شده
درد بی درمون
داستان فیلماش
بی سرو سامون
دیگه حرف نزد
استاد بنده
از فیلمنامه ام
شدم شرمنده
کم کردم بنده
کار فیلمنامه
رفتم کلاس
شعر و ترانه
که یاد بگیرم
شادی بیارم
شاد نمایم
من حرفهایم
--------
حجت بقایی
:: برچسبها:
ترانه ,
فیلمنامه ,
شاعر ایرانی ,
فیلمنامه نویس ایرانی ,
فیلمنامه نویس ,
شعر طنز ,
,
:: بازدید از این مطلب : 845
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
ن : دبیر یک
ت : چهار شنبه 20 دی 1402
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 28 صفحه بعد